خرد ورزی و مناظره در سیره پیشوایان
عقلانیت و خرد ورزی در اسلام
بدون شک یکی از بزرگترین نعمت های خداوند به بشر، عقل و ادراکات عقلی است، بلکه نعمتی برای انسان فراتر از نعمت عقل وجود ندارد، تا آنجا که امام سجّاد (ع) خطاب به خداوند عرض کرد: «آن کس را که عقل دادی چه ندادی، و آن کس را که عقل ندادی چه دادی؟» و رسول خدا(ص) فرمود: «قِوامُ المَرءِ عَقلُهُ، وَلادِین لِمَن لاعَقلَ لَهُ؛ استواری و راست قامتی انسان از ناحیه عقل او است، و کسی که عقل ندارد، دین ندارد.»(1)
به طور کلی برتری انسان نسبت به سایر موجودات به داشتن گوهر عقل او است، عقل حجت و امام باطن است، و همچون چراغی فروزان برای روح می باشد، چنان که امیرمؤمنان علی(ع) فرمود: «مَثَلُ العَقلِ فِی القَلبِ کمَثَلِ السِّراج فِی وَسَطِ البَیت؛ مثل عقل در روح و روان انسان، همانند چراغ روشن در وسط خانه (تاریک) است»(2) و رسول اکرم(ص) در سخنی فرمود: «ما قسّم للعباد شیئاً افضل من العقل؛ خداوند نعمتی را بین بندگانش تقسیم نکرده که برتر از نعمت عقل باشد.»(3)
امام کاظم (ع) فرمود: «خداوند بر مردم دو حجّت دارد، حجّت آشکار و حجّت پنهان، حجّت آشکار، رسولان و پیامبران و امامان هستند، و حجت پنهان عقل مردم است.»(4) بر همین اساس فقهای اسلام، عقل را یکی از مبانی و سند اصلی برای استخراج احکام اسلام، در کنار قرآن و سنّت قرار داده اند.
به هر حال گروهی در گفتار و رفتار پیشوایان و امامان(ع) برای عقل و خرد ورزی، و تفکر و بصیرت و معرفت، بسیار اهمیت داده شده، و آن را اساس، بلکه قوی ترین ارکان و پایه زندگی دانسته اند، تا آنجا که عدم آن را فاجعه و مصیبتی بزرگ معرفی کرده اند، چنان که امام باقر(ع) فرمود: «لا مصیبة کعدم العقل؛ مصیبتی مانند بی خردی نیست.»(5) با کمال تأسف گروهی در بیان شیوه زندگی درخشان پیشوایان و امامان (ع) به اموری که با عقلانیت و برهان و خردورزی سرو کار دارد، کمتر توجّه کرده و بیشتر به اموری پرداخته اند که ـ گرچه حق باشد ـ از شیوه استدلال و برهان به دور است، با این که در فرازی از زیارت جامعه خطاب به امامان (ع) می گوییم: «السَّلامُ علی...ذوی النُّهی و اولی الحجی...و معادن حکمة اللّه؛ سلام بر دارندگان عقل و خرد، و معدن های حکمت الهی.»(6)
بر همین اساس مراجع و بزرگان علم به طور مکرر تذکّر می دهند که گویندگان و سرایندگان تنها به جنبه های احساسات و عواطف تکیه نکنند، و مسائل عقلانیت و برهان های امامان (ع) را نیز مطرح نمایند، و در همین ایّام یکی از مراجع تقلید به مناسبت بیان مسایل مهدویّت در این راستا فرمود: «برخی فرهنگ مهدویت را به گونه ای بیان می کنند که عقلانیّت در آن کم اهمیت نشان داده می شود، این ها برخی از افراد را که در طول عمرشان کار بزرگی نکرده اند، مطرح کرده، ولی کسانی که خدمات بزرگی برای اسلام داشته اند، گمنام می مانند... خطبایی که به منبر می روند باید به مباحث علممی توجه کنند...باید مردم را آگاه کرد، و حقایق مهدویّت را بر اساس عقلانیت به صورت مستدل بیان نمود.»(7)
توضیح این که منتظران و زمینه سازان ظهور حضرت ولی عصر(عج) باید به ویژگی های حکومت آن حضرت توجه کنند، و در این راستا به فرهنگ سازی بستر سازی بپردازند، از ویژگی های حکومت جهانی امام عصر(عج) این است که امام باقر (ع) فرمود: «هرگاه قائم ما قیام کند، خداوند دست رحمتش را بر سر بندگان گذارد، و خردهای آنها را با آن کامل، و افکارشان را تکمیل نماید.»(8)
و امام صادق(ع) فرمود: «علم و دانش، دارای بیست و هفت شعبه است، تمام آن چه پیامبران الهی تاکنون آورده اند دو شعبه بیش نبود، و مردم تاکنون جز آن دو شعبه را نشناخته اند، هنگامی که قائم ما قیام کند بیست و پنج شعبه دیگر علم را آشکار نموده، در میان مردم منتشر نماید، و دو شعبه دیگر را به آن ضمیمه می کند، تا بیست و هفت شعبه تکمیل و منتشر شود.»(9)
تعقّل و تفکّر از نظر قرآن و
روایات اسلامیقرآن به مسأله برهان و اندیشیدن و خرد ورزی و خرد گرایی، اهمیت فراوان داده، و بر همین اساس حضرت علی(ع) در وصف قرآن می فرماید: «وَ فُرقاناً لایُخمُدُ بُرهانُهُ؛قرآن جدا کننده حق و باطلی است که درخشش برهان و استدلالش خاموش نگردد.»(10) به عنوان نمونه نظر شما را به چند فراز از دعوت قرآن به تعقّل و خردورزی جلب می کنیم:
خداوند در قرآن خطاب به پیامبر(ص) در برابر دعای یهود و نصاری مبنی بر اینکه جز آنها کسی وارد بهشت نمی گردد، می فرماید: «قُل هاتوا بُرهانَکُم اِن کُنتُم صادِقین؛بگو اگر راست می گویید برهان و دلیل خود را بیاورید.»(11)
این آیه بیانگر آن است که برای اثبات امور، باید دلیل و برهان آورد، و نباید هرچیزی را بدون دلیل پذیرفت.
و در آیه دیگری می خوانیم: «کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللّهُ لَکُم آیاتِهِ لَعَلَّکُم تَعقِلُونَ؛ خداوند این گونه آیاتش را برای شما تبیین می کند تا عقل خود را به کار گیرید و بیندیشید»(12) و نیز می فرماید: «قُل هَل یَستَوِی الاَعمی وَالبَصِیرُ اَفَلا تَتَفَکَّروُن؛بگو آیا نابینا و بینا (نادان و دانا) یکسان هستند؟ آیا نمی اندیشید؟.»(13)
امام کاظم(ع) به یکی از شاگردان دانشمندش به نام هشام بن حکم می فرماید: «ای هشام! خداوند در قرآن، صاحبان عقل و فهم را مژده داده و می فرماید: «آن بندگانم را که سخنان را می شنوند، و از نیکوترین آنها پیروی می کنند مژده بده که خداوند هدایتشان کرده، و همین ها خردمندان هستند.»(14)
در قرآن به طور مکرّر سخن از تفکّر، تدبّر، تعقّل، تدکّر، برهان، نظر، شور و واژه های مرادف آن به میان آمده، و انسان ها را با تأکید به خرد ورزی و واقع گرایی دعوت نموده تا آنجا که با صراحت از قول دوزخیان نقل می کند که در قیامت به خدا عرض می کنند: «لو کنّا نسمع او نعقل ما کنّا فی اصحاب السّعیر؛اگر ما گوش شنوا داشتیم، یا از عقل خود پیروی می کردیم، در میان دوزخیان نبودیم.»(15)
و در گفتار پیشوایان بیش از آنچه تصور شود، به تعقل و خرد ورزی بها داده شده، به عنوان نمونه:
1ـ پیامبر(ص) فرمود: «لکلّ شی ءٍ آلةٌ وعدّةٌ و آلة المؤمن وعدّته العقل...؛ برای هر چیزی ابزار و وسائلی است، و ابزار و وسایل مؤمن عقل است، و برای هر چیزی مرکبی است، و مرکب راهوار انسان، عقل است، و برای هر چیز هدفی است، و هدف از عبادت، خردمندی است.»(16)
2ـ امیر مؤمنان علی(ع) فرمود: «العقول ائمة الافکار، و الافکار ائمّة القلوب، و القلوب ائمّة الحواس، و الحواسّ ائمّة الاعضاء؛ عقل ها پیشوایان اندیشه هایند، و اندیشه ها پیشوایان دل هایند، و دل ها راهنمایان عواطف و حس هایند، و عواطف و حس ها پیشوای اعضاء می باشند.»(17)
نیز فرمود: «اَعقَلُ النّاسِ اَقرَبُهُم مِنَ اللّهِ؛ عاقل ترین انسان ها، نزدیک ترین آنها در پیشگاه خدا هستند.»(18)
امام صادق(ع) فرمود: و کسی که عاقل و خردمند باشد، دین دار است، و کسی که دین دار باشد وارد بهشت می گردد.»(19) نیز فرمود: «رسول خدا(ص) فرمود: هرگاه از شخصی نزد شما تعریف و تمجید شد، بنگرید عقل و فکر او چگونه است، چرا که انسان ها بر اساس اندازه درجه عقلشان حساب رسی می گردند.»(20)
از این روایات و روایات بی شمار دیگر استفاده می شود که جایگاه عقل در اسلام، بسیار بلند و رفیع است، و انسان در وهله اول در رابطه با عقل و ادراکات عقلی و تفکّر سنجیده می شود، هر کس که در این راستا گوی سبقت را ربوده، برتر و پیشقدم تر خواهد بود. بر همین اساس پیامبر(ص) و امامان معصوم (ع) نسبت به دیگران از از نظر عقل و علم، برتر بودند، و عقل و علم هیچ کس به درجه عقل و علم آنها نمی رسید. در ماجرای ایثار بی نظیر امام علی(ع) در لیلة المبیت، هنگامی که در آن شب خطیر، پیامبر(ص) از مکه به سوی مدینه هجرت کرد،. حضرت علی(ع) با خوابیدن در رختخواب او جانش را فدای آن حضرت نمود، کفار قریش اطراف بستر را محاصره نمودند، وقتی که علی(ع) را در آنجا یافتند ابوجهل نسبت جهل به علی (ع) داد، حضرت علی(ع) در ضمن گفتاری به او فرمود: «یا اَبا جَهلُ بَلِ اللّهُ قَد اَعطانی مِنَ العَقلِ ما لَو قُتیم عَلی جَمیع حُمَقاءِ الدُّنیا وَ مَجانِینها لَصارُوا بِهِ عُقَلاءً؛ ای ابوجهل! بلکه خداوند از مقام عقل به قدری به من عنایت فرموده که اگر آن را بر همه احمق ها و دیوانگان دنیا تقسیم کنند، همه آنها از عاقلان و خردمندان خواهند شد.»(21)
امام علی(ع) در مورد خردورزی و خردگرایی آل محمّد(ص) فرمود: «هم عیش العلم و موت الجهل...عقلوا الدّین عقل وعایة و رعایةٍ، لا عقل سماعٍ و روایةٍ، فانّ رواة العلم کثیرٌ، ورعاته قلیلٌ؛ آن ها زنده کننده دانش، و نابود کننده جهالت می باشند...آنها دین را در حوزه عقل و اندیشه دریافته اند، و از کژی نگه داشته اند، نه اینکه تنها شنیده و روایت کرده باشند، چرا که روایت کنندگان بسیارند، ولی دریابندگان حقایق اندک می باشند.»(22)
چند نمونه از مناظرات پیشوایان
بر این اساس می بینیم پیشوایان راستین دین در هر عصر و زمانی، با تشکیل مجالس مناظره با مخالفان و معاندان و شبهه افکنان، به میدان می آمدند و با براهین قاطع و مطرح کردن مطالب دقیق علمی و عقل پسند، آنها را محکوم و مبهوت می نمودند، و خود به پیروان و شاگردانشان شیوه استدلال های عقلی و راه دفاع از حریم حق، و مرز داری فرهنگی را می آموختند، و آنها را تشویق می کردند که حتماً در عرصه های علمی و برهانی حاضر شده و به دفاع علمی و فرهنگی برخیزند، امام باقر(ع) در این راستا فرمود: «علماء شیعتنا مرابطون فی التعز الّذی بلی ابلیس و عفاریته...؛ دانشمندان پیروان ما همانند مرز دارانی هستند که در برابر ابلیس و لشگرهایش صف کشیده اند، و از حمله کردن آنها به افرادی از شیعیان ما که قدرت دفاع از خود ندارند جلوگیری می کنند، و نیز از تسلّط ابلیس و پیروان ناصبی او بر آنها جلوگیری می نمایند، آگاه باشید! ارزش آن دانشمندان شیعه ای که چنین با تجهیزات استدلالی، خود را درمعرض دفاع قرار داده اند، هزار هزار بار بالاتر از سپاهیانی است که در برابر هجوم دشمنان اسلام از کفّار روم و ترک و خزر، پیکار می نمایند، زیرا آنها (دانشمندان شیعه) نگهبانان عقاید و فرهنگ اسلام، و مدافع دین دوستان ما هستند، در حالی که مجاهدان حافظ مرزهای جغرافیایی می باشند.»
پر واضح است که ارزش نگهبانی از مرزهای عقیدتی و فرهنگی، برتر از ارزش پاسداری از مرزهای جغرافیایی است.(23)
برای روشن شدن بیشتر از خردورزی امامان (ع) نظر شما را به چند نمونه از مناظرات برهانی و استدلالی آنها جلب می کنیم:
چند نمونه از مناظرات پیشوایان
1ـ روزی گروهی به محضر پیامبر(ص) آمده و گفتند برای مناظره آمده ایم، و به قرآن اشکالی داریم. پیامبر (ص) فرمود: اشکال چیست؟ گفتند: «اشکال ما این است که در قرآن (آیه 98 سوره انبیاء) می خوانیم: «انّکم و ما تعبدون من دون اللّه حصب جهنّم؛ شما و آنچه (از معبودانی که) جز خدا می پرستید هیزم دوزخ می باشید.» اشکال ما این است که طبق این عبارت، باید حضرت مسیح(ع) نیز اهل دوزخ باشد، زیرا مسیح(ع) را نیز عدّه ای می پرستند؟ پیامبر (ص) با کمال آرامش گفتار آن ها را گوش کرد، آنگاه به آنان چنین پاسخ داد: «قرآن بر طبق متعارف کلام و ادبیات عرب نازل شده است، و در کلام عرب واژه «مَن» نوعاً برای ذوی العقول (افراد صاحب عقل) استعمال می شود، ولی واژه «ما» نوعاً برای افراد غیر ذوی العقول (مانند حیوانات و جمادات و گیاهان) به کار می رود، در آیه مورد اشکال شما، واژه «ما» آمده است، بنابراین منظور از آن، معبودانی است که صاحب عقل نیستند، مانند بتهایی از چوب و سنگ و گل و...می ساختند و می پرستیدند، در نتیجه معنی آیه چنین می شود: «جایگاه شما غیر خدا پرستان، و معبودهایی که از بت های مختلف ساخته اید در دوزخ است» آن گروه از پاسخ معقول پیامبر(ص) قانع شده و او را تصدیق نموده و سپس برخاستند و رفتند.(24)
2ـ عبداللّه دیصانی از منکران خدا بود، روزی با وساطت هشام بن حکم (یکی از شاگردان امام صادق علیه السلام) به محضر امام صادق(ع) رسید، و پرسید: مرا به معبودم راهنمایی کن، امام(ع) به او فرمود: بنشین. او نشست، در همین هنگام کودکی تخم مرغی در دست داشت از آنجا عبور کرد، امام (ع) به آن کودک فرمود: آن تخم مرغ را به من بده، کودک اطاعت کرد، امام(ع) آن تخم مرغ را به دست گرفت و به عبداللّه فرمود: ای دیصانی! این تخم مرغ را نگاه کن که سنگری (پوست و...) آن را پوشانده است، و این سنگر از چند چیز تشکیل شده است: 1ـ پوست ضخیم 2ـ پوست نازک در زیر آن پوست روئین 3ـ سفیده مایع نقره ای روان در زیر آن پوست نازک 4ـ مایع طلایی روان در درون آن سفیده، که این دو مایع سفید و زرد با هم مخلوط نمی شوند. به همین وضع باقی است، نه سامان دهنده ای از میان آن بیرون آمده که بگوید من آن را ساخته ام و نه تباه کننده ای از بیرون به درونش رفته که بگوید من آن را تباه ساخته ام، و روشن نیست که برای تولید فرزند نر یا ماده درست شده، ناگاه پس از مدتی شکافته می شود، و پرنده ای مانند طاووس رنگارنگ از آن بیرون می آید. آیا به نظر تو چنین تشکیلات (ظریف و حساب شده) دارای تدبیر کننده ای نیست؟ عبداللّه در همین هنگام در برابر سؤال امام (ع) مدتی سر به زیر افکند و در فکر فرو رفت، سپس (در حالی که نور ایمان به قلبش تابیده بود) سر بلند کرد و گفت: گواهی می دهم که معبودی جز خدای یکتا نیست، و او یکتا و بی همتاست، و گواهی می دهم که محمّد (ص) بنده و رسول خدا است. و تو امام و حجّت از طرف خدا بر مردم هستی و من از عقیده باطل خود برگشتم و توبه کردم و پشیمان هستم.»(25)
3ـ عبداللّه دیصانی (منکر خدا) توسط هشام بن حکم از امام صادق پرسید: «آیا خدای تو می تواند همه دنیا را در میان تخم مرغ بگنجاند، بی آن که دنیا کوچک شود، و درون تخم مرغ وسیع گردد؟» امام توسط هشام به او پیام داد: «انسان دارای پنج حس است که عبارتند از: حس بینایی، حسّ شنوایی، حسّ بویایی، حسّ چشایی و حس بساوایی (لامسه)، وسیله بینایی به اندازه یک عدس یا کوچک تر است، انسان به وسیله همین وسیله کوچک بخش وسیعی از آسمان و زمین و کوه ها و درخت ها را می نگرد، همان خداوندی که قادر است آن همه وسعت را در میان عدسی کوچک قرار دهد، می تواند همه جهان را در درون تخم مرغ بگنجاند... عبداللّه با شنیدن این سخن تصمیم گرفت به محضر امام صادق(ع) برسد، او به محضر امام صادق(ع) رسید، و پس از طرح چند سؤال و دریافت پاسخ آنها، قانع شده و مسلمان شد.(26)
مناظرات امامان(ع) با منکران و ملحدان و...بسیار است، و همه اینها حاکی است که مسأله خردورزی و برهان و عقلانیت از تکیه گاه های مهم امامان (ع) در برخورد با مردم مختلف بوده است، تا آنجا که ابن ابن العوجا یکی از منکران سرشناس و دانشمند عصر امام صادق(ع) در شأن آن حضرت می گوید:
«آن حضرت با ما برخورد بسیار متین و نیک داشت، گفتارهای ما را با کمال آرامش می شنید، هیچگاه به ما ناسزا نگفت، و در پاسخ به ما از مرز انصاف خارج نشد، او انسان خود دار و باوقار است، و دارای اندیشه محکم و استوار می باشد، تندی و سستی رأی ما و سبکی های ما او را خسته نمی کند، او گفتار ما را خوب می شنود و گوش فرا می دهد، به طوری که ما خیال می کنیم او را محکوم کرده ایم، بعد که نوبت به او می رسد، با کمال متانت یک یک از استدلال های ما را بررسی کرده و با گفتاری اندک رد می کند، به گونه ای که هرگونه بهانه در بحث بر روی ما بسته می شود.»(27)
پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. بحارالانوار، ج 1، ص 94.
2. همان، ج 1، ص 99.
3. اصول کافی، ج 1، ص 12.
4. همان، ص 16.
5. بحار، ج 78، ص 165.
6. مفاتیح الجنان.
7. خبرنامه شماره 857، ص 8، به نقل از آیت اللّه صافی گلپایگانی مدّ ظله.
8. اصول کافی، ج 1، ص 25.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 336.
10. نهج البلاغه، خطبه 198.
11. سوره بقره، آیه 111.
12. آل عمران، آیه 190.
13. سوره انعام، آیه 50.
14. (سوره زمر ـ آیه 18) اصول کافی، ج 1، ص 13.
15. سوره ملک، آیه 10.
16. بحار، ج 1، ص 95.
17. بحار، ج1، ص 96.
18. غررالحکم، ج2، ص 211.
19. اصول کافی، ج1، ص 11.
20. همان.
21. ناسخ التواریخ حضرت علی(ع)، ج1، ص 16 و 17.
22. نهج البلاغه، خطبه 239.
23. احتجاج طبرسی، ج1، ص 155.
24. بحارالانوار، ج9، ص 282.
25. اصول کافی، ج1، ص 79 و 80 ـ به طور اقتباس.
26. همان، به طور اقتباس.
27. بحار، ج 3،ص 58.
نظرات شما عزیزان: